بهلول قهرمان امر به معروف و نهى از منکر، بهلولى که جهاد نفسانى کرد و منصب پرعظمت و پر طمطراق قاضى القضاتى را که در حکم رئیس قوه قضائیه در سرتاسر جهان اسلام بود رد کرد و خود را به دیوانگى زد تا حکمى برخلاف ما انزل اللَّه صادر نکند روزى از اطراف قصر هارونالرشید عبور مىکرد، دید بناى عظیمى در حال احداث است و خود هارون الرشید دارد از پیشرفت کارها بازدید مىکند، بهلول تهیّت و خسته نباشیدى گفت و سؤال کرد، این بنار را به قصد چه امر خیرى مىسازید؟
هارون گفت مسجدى است که به قصد قربت مىسازم تا نزد خدا به عنوان عمل مثبتى در پرونده عملم ثبت شود.
بهلول به حجارّى (سنگ تراشى) مراجعه کرد و دستور داد، سنگى براى نصب بر فراز درب ورودى مسجد آماده کند، و در متن آن بنویسند "مسجد بهلول" این کار عملى شد، روزى هارون براى بازدید مجدد به ساختمان مسجد مراجعه کرد، دید سنگى بالاى درب نصب شده و مسجد را به نام مسجد بهلول معرفى کردهاند.
دستور داد بهلول را احضار کردند و با لحنى عتابآمیز گفت: این چه عمل نابجایى است که انجام دادهاى؟ کجاى این مسجد مال توست؟ بهلول گفت دیدى دروغ گفتى؟ تو ادعا کردى که من مسجد را براى رضاى خدا مىسازم، تو کار خودت را بکن اگر براى رضاى خدا باشد، نصب تابلو به نام دیگران روى شناخت خدا تأثیرى نخواهد گذاشت، برو در کارهایت اخلاص داشته باش!