• وبلاگ : پرستوي مهاجر
  • يادداشت : حاشيه اي بر ديدار يار...
  • نظرات : 0 خصوصي ، 6 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    سلام..
    کاش گريه ميکرديد....
    يادمه يبار دوران راهنمايي يه ديدار دانش اموزي رو ندونسته از دست دادم...
    هنوز هنوزه يادم ميفته اشکام جاري ميشه...
    سال 90 که اقا تشريف اورده بودن کرمانشاه.. يه خانمي کنارم بود که ميگفت: من قبل اينکه اقا رو ببينم مدام ميگفتم اين مادر هاي شهدا چطور دلشون مياد بگن بچه هام فداي شما آقا...
    ميگفت از وختي که آقا رو ديدم ناخودآگاه ورد زبونم شده بچه هام به فداتون آقا.. ميگفت دلم شده پر از عشق....
    خيليا بودن که ادعاشون ميشد.. ولي وقتي آقا تشريف آوردن مثل ابر بهار اشک ميريختن.....
    جان به فداشون....
    پاسخ

    عليکم السلامآره. آدم وقتي ايشون رو از نزديک ميبينه بزرگيش رو درک ميکنه...